شاد زندگی کن
شاد زندگی کن

شاد زندگی کن

زندگی

دریا منو پسرام

من دیروز یه تجربه ی جدیدی رو کردم.در یه اتفاق ناگهانی غروب در حالی که بارون بود با پسرهام به سمت کاسپین رفتم و در راه موزیک بود و قطرات باران و منو پسرهام و در نهایت ناگهان در حین راه باران قطع شد و رنگین کمان خوشکلی از دور دیده شد بچه هام خیلی ذوق کردن و عکس گرفتیم که به یاری خود پسرهام پاک شد متاسفانه.

بعد رفتیم کنار دریا و پسرها بازی کردن خیلییی....بعد دوتا شون رو صدا کردم و گفتم بچه ها بابا باهامون نیست داریم میریم پاساژ اونجا اصلا ازم دور نشین...و. واقعا گوش کردن چون یه کمی تهدید شون کردم به دزدیده شدن.در این پاساژگردی پسرهام صاحب دو تا ماشین و تاپ و شلوارک خوشکل و بعد براشون بستنی خریدم و در محوطه ی منطقه ازاد نشستیم و خوردیم و کم کم هوا رو به تاریکی میرفت که منو پسرهام راهیه رشت شدیم و این بار ماهان جلو خوابید و من صندلی رو خوابوندم و مبین پشت خوابید و من این اهنگ رو بیشتر گوش کردم

اهنگ معین

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه

خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه....

و بلاخره به خونه رسیدم

و این سفر کوتاه با پسرهام خیلی بهم خوش گذشت...شما هم تجربه کنید.

البته مامان از تهران اومد شب سه شنبه و من دنبالش رفتم و بعد اون شب اونجا خونه مامان خوابیدیم.این قدررر خونه ی پدری ام سوت کور بود که دلم گرفت هیچ کدوم خواهرام نبودن و من یه لحظه رفتم از اتاق مارال یه چیز بیارم رفتم اتاق دیدم تختش خالیه کامپیوترش کتابخونش میز دراورش و وسایل ارایشش همه اونجا بودن...به عکس بچگی هامون خیره شدم و ناگهان اشکم ریخت.پسرهام فرداییش که سه شنبه بود این قدررر شیطنت کردم و واقعا منو به جنون کشوندن  و مامان رو نزاشتن بخوابه و خونه مامان اینا ویلایی هست و اینا واویلا کردن بردمشون صبحش پارک نزدیک خونه مامان اینا و بعد عصر دیدم غیر قابل کنترل شدن اونا رو زدم زیر بغل و رفتم که اول متن امروز همون حرفای الانمه که رفتم کاسپین منطقع ازاد.امروز هم خونه خودم بودم از صبح کلی کار داشتم کلی برگه  واسه تصیح شدن دارم و بعد با شوهرم با ایمو تصویری تماس داشتیم و کلی حرف زدیم و نهار رو خوردیم که خواهرشوهر بزرگه دخترشو که همسن مبین هست اورد اینجا گذاشت رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! در همین حد تعجب کردم واسه خودش جه فکری کرده من که دوتا دارم بجای اینکه یه بار بگه بچه ها رو بردار بیا پیش ما دخترشم اورده اینجا.دخترشم شیطوووون.ای لجم گرفت.من یه بار هم حتی کار داشتم و مثلا مادرو خواهرم نبودن پسرهامو پیش اونا نزاشتم ولی اون هزاران بار دخترشو اینجا اورده و خودش رفته خونه خوابیده.ولی منم تا دقایق دیگه میرم خونه مادرم.......و اینو میدم دست خاله اش که طبقه پایین ما هست .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.