شاد زندگی کن
شاد زندگی کن

شاد زندگی کن

زندگی

جمعه ی اردیبهشتی

جمعه 10 اردیبهشت

همین حالا غر بزنم اینجا خودمو خالی کنم ما در ساختمون پدر شوهریم که بارها بهتون گفتم 

امروز مثلا جمعه است خانواده همسر شامل مادر و خواهرهاش تعیین کردن که کجا بریم منم واسه خاطر پسرهام که مریض احوال بودن گفتم نریم دقایقی بعد دیدم همسری لباس پوشیده و گفت دارم حاجی رو یعنی پدر رو جایی میبرم من موندم و پسرهام هاج و واج توی خونه.ای حرص خوردم که باید جمعه مون رو اونا واسش تصمیم بگیرن!!!!! صبحش هم داشتم با همسر در رابطه با سریال پدر سالار حرف میزدیم و من حرف همکارامو به شوهرم زدم اخه چند روز پیش در مدرسه حرف زندگی با خانواده شوهر شد و همه موافق جدا زندگی کردن بودن و البته اینکه هیچ دختری الان حاضر نیست حتی توی خیابون یا کوچه مادرشوهر زندگی کنه و مدیرمون میگفت هرچع قدر هم خانواده شوهر خوب باشن بازززززز آمار زندگی عروس رو دارن که کجا میره تا کی خوابیده چی میخوره چه میکنه و....اینا رو به شوهر موقع صبونه گفتم اونم بهش برخورد و گفت همکارات خانواده ی خوب ندیدن و....البته یه چیز بگم مادرشوهرم رسما در کارم دخالت نمیکنه ولی سیاست داره و غیر مستقیم چرا دخالت میکنه و البته اونم تقصیر شوهرمه که سر خیلی چیزها ازشون مشورت میخواد!!!! اینم از جمعه مون.شوهر سرش با پدر و مادر و خانوادش گرمه.

اها یه چیز بگم اون خواهر شوهرم که با یه لر ازدواج کرده دوساله و توی ساختمون ما هستن دوهفته پیش دعوای شدید کردن.و پسره جلوی مادرش اینو زد حالا حامله هم هست و بهش فحش های ناموسی داد و این دو هفته قهر اومده پیش مادرش اینا از طبقه پایین اومده بالا.اینجا اخه پدرسالاره دیگه.

خلاصه این هر روز با مادر و خواهراش و دامادش میره گردش و پارک و....و شوهره رو تخم خودش حساب نمیکنه و من یادم اومد اوایل ازدواجمون با شوهر دعوام شد و قهر رفته بودم همین مادرشوهر میگفت به مادرم دیگه قهر رفته چرا میره خونه مادربزرگ و خالش و....!!!!!! حالم از این تبعیض بین دختر و عروس بهم میخوره!!!! یا به مادر و پدرم گفته بود دور منو دیگه خط بکشن تفففففف مگه خودتون کشیدید همه بچه ها رو دورتون جمع کردین مثلا توی زندگی ها دخالت نمیکنین اررره جون عمه تون.دخالت میکنید اونم از نوع فجیعع.

چه قدر غر زدم.حالا من از دعوای خواهر شوهر ناراحت شدما اما دیگه بجایی اینکه اشتی شون بدن هر روز اینو بر میدارن میرن گردش و تفریح و اون پسره بیچاره توی خونه افتاده.

شوهر منم که همچنان نفر اول تعصب به خانواده ست توی دنیا.هیچ مردی مثل شوهر من نیست اخه این قدررر تعصب.

تا دو هفته دیگه عروسی خواهرمه مارال.الهی که خوشبخت بشی عزیز دلم.ما هم درگیر لباس و..

چند روز گذشته هم عروسی دختر خاله ی من بود و هم دختر خاله شوهر.

الان ساعت از دو گذشته شوهر نیومده ....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.